سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آمیزگارى با مردمان ایمنى است از گزند آنان . [نهج البلاغه]
 
جمعه 91 فروردین 11 , ساعت 1:3 عصر

"خواهرم! دخترم! حجابت را رعایت کن..."

این وَچَک(جمله) بارها و بارها شنیده شد تا آنکه مزه اش رفت. و دیگر گوشهای ستیزه جو تاب شنیدنش را ندارند. کوتاهی از گوینده نیست؛ کوتاهی از آنجاست که برای جوان ایرانی روشن نکردند. روشن نکردند که چرا پوشیدگی؟؟؟

پیش از آنکه بخواهیم درباره چیستی پوشش سخن کنیم، باید بگوییم که پوشش زن ویژه به اسلام نیست. پیش از آن هم بوده و نویسندگانی چون ویل دورانت به این باره پرداخنه اند. همین هخامنشیان که این همه جوان ایرانی سنگشان را به سینه می زند، برای زن پوشش ویژه ای برگزار کردند که از پوشش اسلامی بسیار سخت تر بود:

«... زنان تهیدست چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد بودند، آزادی خود را نگاهداشتند. پَن(اما) درباره زنان دیگر، گوشه نشینی در زمان دشتان(حیض) که برایشان بایا(واجب) بود، رفته رفته دنباله یافت و سراسر زندگی همبودیک(اجتماعی) شان را فرا گرفت. زنان رده بالای هازمان(جامعه) هرگز نمی توانستند بی تخت روان روپوش دار از سرا بیرون بیایند یا آشکارا با مردان همنشینی کنند. زنان شوهردار، هوده (حق) نداشتند که هیچ مردی، فایَد (حتی) پدر یا برادرشان را ببینند...» (ویل دورانت/ تاریخ تمدن/ رویه 522)

باری، این رُخشی از چگونگی زنان در دورگ (دوره) داریوش هخامنشی بود. مردان ایران باستان شرم می کردند که پیراهن نیمه آستین بپوشند و آن را دور از آزرم می دانستند. همه اینها گذشته ایرانی را نشان می دهد و این پرسش را در اندیشه ما می اندازد: «چرا هخامنشیان با آن همه شارسانی (تمدن) بزرگشان، فرهنگ پوشیدگی را گستردند و امروز اروپا برهنگی را می گسترد؟ آیا زنان هخامنشی به ما نمی آموزند که هرگاه کشوری فرهیخته باشد، زن را در پوشش جای خواهد داد؟؟؟»

بیک(لیکن) درباره چبود(ماهیت) پوشش سخن بسیار است. برخی پنداشته اند که پوشش برای جلوگیری از کامش(لذت) برگزار است. پنداشته اند که اسلام و هر آیینی که پوشش را برای زن ساخته، می خواهد زن و مرد با هم نباشند و از همدیگر کام نجویند؛ زیرا که زن بزرگترین باره(موضوع) خوشی در جهان است و اگر مرد و زن در کنار هم باشند، خواه ناخواه به دنبال خوشی و وَرَن (شهوت) می روند... بیک(لیکن) اگر کمی اسلام را بشناسیم، می دانیم که این باور نادرست است. اسلام، وَرَن(شهوت) را نکوهش نمی کند. و تازه، دختر و پسر را به کامجویی از یکدیگر سفارش می کند!!! ولی با پیغان(شرط)های ویژه به خود. اسلام می خواهد کامِش(لذت) گینی(جنسی) را در چارچوب زناشویی بِخیشَنَد(اختصاص دهد) و برای این کار خود نیز وَهان(علت) دارد که در جای خود باید بررسی گردد. 

اسلام شوخی گینی(جنسی) و هملاسی(ملاعبه) زن و شوهر را پسندیده می شمارد، پاکیزه بودن شوهر را برای زن هم پسندیده می داند. زن را به آرایش کردن برای شوهرش سفارش می کند و هاتا(حتی) اگر شوهر چنین درخواستی داشته باشد، آرایش کردن زن بر زن بایا(واجب) می شود. همه اینها نشان روشنی است بر اینکه پوشش اسلامی برای جلوگیری بر کامش نیست، وَنکه(بلکه) برای پاکسازی و پالایش(تصفیه) آن است.

برخی دیگر، پای از این گستره بیرون نهاده و شالوده پوشش را خودخواهی مرد می شمارند! آنها می گویند: مردان می رشکند که کسی به زنشان نگاه کند یا هرگونه پیوستش(ارتباط)ی  با او داشته باشند. آسا(قانون) های دینی هم با آنکه خودخواهی را ناپسند می شمارند، در این باره آن را هاییده اند(تأیید کرده اند.)

برتراندراسل می گوید: ایرگ(بشر) توانسته است درباره دارایی خود، تا اندازه ای خودخواهی و ژَکوری(خساست) را کنار نهد ولی درباره زن نتوانسته است!!!

از این سخنان که گاهی در پرده زنگرایی و "فمنیست" گفته می شود، بوی تند خوار کردن زن می آید! یکی نیست بگوید: زن مگر کالاست، یا پول است که آن را دست و دل بازانه آن را به این مرد و به آن مرد پیشکش داریم؟ مگر ابزار است که یک شب به این مرد و یک شب دیگر به آن مرد وام دهیم؟؟؟ باید دانست که خودخواهی مرد با زن می بوند(فرق می کند). خودخواهی زن رشک(حسادت) است، بیک(لیکن) خودخواهی مرد، خُناس(غیرت) است. خناس که نام دیگر آن "رگمردی" و تازی آن "غَیرَة" است، در اَفدُم(نهایت) از آمیخته شدن تبار ها و بی پدر شدن بچه ها جلوگیری می کند.

انگار(حدس) ها و گمان(شک) ها در این زمینه بسیار است. بیک(لیکن) راست آن که، پوشش رهچاره ایست که زن برای پاسداشت خود در برابر مرد به کار برده است: زن از نگر نیروی تَنایی(جسمی) و از نگر نیروی خردورزی(تعقل) نمی تواند به پای مرد برسد. از این رو دست بر زبونگاه(نقطه ضعف) مرد نهاد: زن می دانست که خود نماد نگاری(معشوقیت) و خواسته شدن است و مرد نماد خواهش و شیدایی. او پی برد که با آراستگی و ناز و کرشمه بیشتر مرد را سرگشته خود می کند پَن(اما) نباید خود را به رایگان در دسترس مرد بگذارد. باید ارج و ارزش خود را بیشتر کند تا مرد نیز در برابر او گردنکشی ننماید. از این رو خود را در پوششی جای داد که مانند گوش ماهی برای مروارید است... این پوشش از یکسو پرچم ارج و ارزش زن است و از سوی دیگر، مرد را برای رسیدن به او به تلاش بیشتری وادار می کند...

وارون اندیشه این گروه، مرد اگر شیدای راستین باشد، زن پوشیده را می خواهد نه زن برهنه را. ویل دورانت هم می گوید: مرد جوان به دنبال چشمان پر آزرم(حیا) است. مرد در ژرفا(عمق)ی روان خویش از رایگانی زن بیزار است. او خود دوست دارد نگارش برای او ناز کند و برای او بی ارزش نمایان نشود. و در راه رسیدن به نگارش سختی هم می کشد:

ناز پرورد تنعّم نبَرَد راه به دوست                  عاشقی شیوه ی رندان بلا کِش باشد

آری! اگر مرد بخواهد تن زن را شکار کند، زمانی را از او کام برگیرد و رها کند، مانا(البته)که زن برهنه می خواهد! زن برهنه ارزان است. ارزان ارزان! چرا؟ چون با برهنگی خود که پرچم اوست، فریاد می زند: من آزادی دارم... چنان آزادی دارم که هیچ بند و باری جلویم نیست. ای مرد وَرَن(شهوت) ران! بیا! بیا که تو هم آزادی...

مولوی مرد و زن را مانند آب و آتش می داند. در این همانندی، زن آتش است(!!)، مرد آب است و پوشش زن دیگ است. اگر دیگ نباشد، آب بر آتش می ریزد و آن را خاموش می کند. بیک (لیکن) اگر دیگ روی آتش باشد، آب در دیگ ریخته شده و می جوشد. گاه نیز می خَزمد(بخارمی شود)...

واژه "حجاب"   

بهتر این بود که ایرانیان واژه ی پوشش را فراموش نمی کردند. زیرا جدای از اینکه "حجاب" یک واژه تازی است، کاربرد بیشترش در تازی "پرده" است. به راست، آنگونه از پوشش "حجاب" نامیده می شود که پشت پرده جای گیرد. پَن(اما) اسلام که زن را پشت پرده نگذاشته است. گذاشته است؟ پیشینیان ما هرگز واژه حجاب را به کار نمی برده اند. آنها واژه "پوشش" را به کار می بردند و پِگَـَـه دانان(فقیهان) واژه ی "سِتر" را. ستر در تازی برابر با پوشش است و حجاب در این زمینه یک کاربرد تازه می باشد. از این رو واژه حجاب نباید به کار رود و چنانچه به کار رفت نباید از آن برداشت بی جا شود(چنان که برخی خاورشناسان...). پوشش زن مسلمان آن است که هنگام بیرون رفتن از سرا، آرایش نکند و به خودنمایی در برابر مرد بیگانه نپردازد. همه اینها برای آن است که اسلام می خواهد بوخه(لذت جماع) تنها در مرزینه(محدوده)ی زناشویی بماند.

شیدایی و دلبستگی نیرویی توانمندی است که از نیروی گینی(جنسی) سرچشمه می گیرد. نیروی گینی مانند گرسنگی یا تشنگی نیست که با خوردن خوراک و نوشیدن نوشیدنی، ایرگ (بشر) را سیر کند. وَنکه(بلکه) آتشی است که بخواهند با نفت آن را خاموش کنند! اگر باور نمی کنید بس است که اندرونی های شاهان را بشناسید! اندرونی هایی که پر از زنان زیبارو بود. بیک(لیکن) نتوانست آتش وَرَن(شهوت) شاهان را خاموش کند. اندرونی هایی که شاید اگر پس از مرگ شاه آن را می دیدی، هنوز دختران دوشیزه داشت! یا زنانی که شاه خود آنها را یادش نمی آمد!

این داستان هم برای زدودن خستگی بد نیست: می گویند روزی دختر زیبارویی از جلوی چشمان فتحعلی شاه گذشت. شاه از او خوشش آمد و از درباریان خود خواست که دختر زا به اندرونی اش بیفزایند و به زنی اش گیرند. درباریان گفتند: والاجاه! این یکی از دختران خودتان است!    

پَردَگ(مسئله) پیوستش زن و مرد اگر از جاوَر(حالت) شیدایی بیرون رود، می شود آز(حرص) گینی(جنسی). کار به جایی می رسد که مرد از شکار تن زنان و زن از شکار دل مردان سیر نمی شود. باید دانست که آزادی و کامرانی هنری به بار می آورد که شاهان در ساختن اندرونی ها هزینه کرده اند و زندانی کردنش هنری است که سرایندگان آن را به چهره چکامه سر داده اند. کدام یک بهتر است؟ اندرونی فتحعلی شاه مانده یا سروده های شیدایانه ی سعدی؟ خسروپرویز را بیشتر دوست داری یا فرهاد؟!!!

پیش از اینها همسر گرفتن برابر بود با پایان دورگ (دوران) بی بهرگی. امروزه بیشتر برابر است با آغاز دورگ بی بهرگی! زیرا آغاز زندگی هَنباز(مشترک) برای دختر و پسر پیمان هنباز می آورد. هرگاه یکی از این دو پیمان بشکنند، پیکان سرزنش دیگری را رو به خود می بینند. از این روست که دختر بی بند و بار جوانی خود را با هرزگی می گذراند و زمانی به اندیشه شوهر گرفتن می افتد که زیبایی تنایی و روانی و جوانی خود را از دست داده باشد. پسر بی بند و بار هم پس از هرزگی جوانی، زن را تنها برای بچه زاییدن و شاید نوکری بخواهد...

برخی دیگر بر اسلام خرده می گیرند که: اسلام می خواهد جلوی پیشرفت را بگیرد! زیرا زن پوشیده نمی تواند زون(سهم)ی در جلو بردن چرخه آبُری(اقتصاد) داشته باشد. این سخن ناسنجیده و ناپخته، همان نال(نعل) وارو زدن است! گفتیم که وَرَن(شهوت)رانی مردم، همان بُلکامگی است، که با دو تنا(جسم) و ده تنا و سد(صد) تنا، فروکش نمی کند. اگر پوشیدگی اسلامی - که زیبایی های زن را می پوشاند- در میان نباشد، زیبایی های تن زن نمایان می شود. مرد ناپاک را (به جای کار کردن) به برنامه ریزی برای کام گرفتن از آن زن وادار می کند و مرد پاکدامن را (به جای کار کردن) به رام کردن خود(نفس) سرکش درونش... کدام خِرد درستی می پذیرد که یک دختر و پسر بی بند و بار دوشادوش هم در اندیشه پیشرفت باشند؟! وَنکه(بلکه) در اندیشه هماغوشی اند...!

تاکنون با خود اندیشیده اید که پوشاک و پیرایش نشانگر چیست؟ من اگر افسار فرنگی(کراوات!!!) بستم، می خواهم مرا یک باخترزده ی به زبانزد روشن بین بدانند. که می دانند.

اگر پاشنه کفش خواباندم، آستین بالا زدم، دگمه باز کردم و نیاباک(تسبیح) در دست چرخاندم، می خواهم مرا یک غلندر بدانند، که می دانند.

اگر پیراهن آستین بلند پوشیدم، دگمه گریبانم را بستم، شلوار پارچه ای پوشیده و موهایم را یکسو شانه کردم، می خواهم مرا یک بسیجی بدانند، که می دانند...

گاهی شاید راهبرد دیگری در پیش بگیرم: برای نمونه دم از ایران و ایرانی بزنم، ولی کراوات بستنم داد می زند که اروپا را بر ایران و فرهنگش می ویچم(ترجیح می دهم)

یک دختر هم همین است. شاید آرزوهای دور و درازی در سر داشته باشد، بیک(لیکن) زمانی که چادر بر سر می کند، می خواهد به تو نشان دهد که در نبرد خود(نفس) اهریمنی و خود خدایی اش، خود خدایی پیروز شده.

دختری هم که با آرایش و نمایش گیشوهایش به خیابان می آید، می خواهد بگوید که کمبود مهریک(عاطفی) دارد و نیازمند نوازش پسران است. زیرا آرایش چهره و بیرون نهادن موی دختر، برای پسر گیرا(جاذب)ست و دختر خود این را خوب می داند، اگرچه به زبان چیز دیگری بگوید. 

برخی شاید پوشش باستانی خاور(مشرق) زمین را پیشنهاد کنند. چنان که در رخشار(فیلم) های کره ای می بینیم: زن سراسر تن خود را پوشانده جز سر و گردن.

این پوشش اگرچه سد(صد) بار از برهنگی بهتر است، (و از سر پوشاندن و جامه نازک پوشیدن هم بهتر) ولی باید دانست که رو و مو هر کدام زیبایی های ویژه به خود دارند. هاتا(حتی) به نگر بنده، مو گیرایی بیشتری هم دارد. چنان که در چکامه ها هم... امروزه ما با شنیدن واژه هایی چون "معشوق" و "نگار" بیشتر به یاد زلف  می افتیم تا چهره، نه؟ کما اینکه آرزوی بسیاری، دیدن موی دلبر بود:

هر نیمه شب آفتاب بینم            رخسار تو بی حجاب بینم

کما اینکه ورن(شهوت) آدمی سیری ناپذیر است. و با آسیب پذیر شدن یک بخش، بخشهای دیگر هم آسیب می پذیرد. پوشاندن چهره هم، از آن سو بایا(واجب) نیست که دردسر ساز است و برای زن سختی دارد.

 

درباره اندازه پوشش هم، چَمراس(آیه) سی و سی و یک سیمناد(سوره)نور، نخست به مردان مومن دستور می دهد که چشمان خود را از گناه فرو بندند و پاکدامن باشند. به زنان نیز همین را می گوید و می افزاید که زیور ها و آرایشهای خود را در برابر مردان پنهان کنند. مگر برای دمسانان(محرمان)، کودکان ناآگاه و ناتوان و مردان بی نیاز(مانند خواجگان). و نیز باشامه(جِلباب) های خود را بر گریبان افکنند.

در قرآن، "زینة" هم برابر با زیور است و هم برابر با آرایش. زیرا "زینة" تازی فراگیر تر از "زیور" پارسی است.

روی هم رفته از سُروا(حدیث) هایی که از در رویه(صفحه) 521 پوشَنه(جلد)ی 5 "اصول الکافی" و رویه 25 پوشنه 3 "وسائل الشیعة" و "تفسیرالصافی" سیمناد نور برداشت می شود، پوشاندن چهره و دستها برای زن بایا(واجب) نیست. بیک(لیکن) به جز اینها همه پیکر زن باید پوشیده باشد.

برای دمسانان(به جز شوهر) برخی پگه دانان (فقیهان) وَچَر(فتوی) داده اند که از ناف تا سر زانو باید پوشانده شود. و همانگونه که هویدا(بدیهی)ست، زن در برابر شوهر خود هیچ پوششی ندارد...

 



پهرست همه ی یادداشت های خانگاه